کد مطلب:106547 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:169

خطبه 162-در توحید الهی











[صفحه 541]

از خطبه های آن حضرت علیه السلام است: ساطح: گستراننده، مهاد: زمین، وهاد: جمع وهده، دره، نجاد: جمع نجد، زمین بلند، ازدلاف الربوه: پیش رفتن به سوی بلندی، ساجی: آرام، تفیوء القمر: حركت ماه تا آن گاه كه بدر كامل شود و شروع به نقصان كند تا گاهی كه به حالت محاق درآید. مجد موثل یا بیت موثل: ریشه دار و كهن. ستایش ویژه خداوند است كه آفریننده بندگان، و گستراننده زمین و روان كننده سیل در دره ها و گودالها و رویاننده گیاهان در بلندیها و تپه هاست، نه آغازش را آغازی است و نه ابدیتش را پایانی، او اولی است كه همیشه بوده و پاینده ای است كه سرآمدی برای او نیست، پیشانیها برای او به خاك افتاده، و لبها به یگانگی او گویا گشته است. برای هر چیزی كه آفریده حدودی قرار داده تا از شباهت به آنها ممتاز باشد، اندیشه ها نمی توانند با حدود و حركات و اعضا و ادوات او را اندازه گیری كنند، درباره او گفته نمی شود از كی بوده، و نمی توان برای او نهایتی تعیین كرد و گفت تا كی خواهد بود، پیدایی است كه نمی توان گفت از چه چیزی پدید آمده؟ و پنهانی است كه نشاید گفت در چه پنهان شده است، جسم نیست كه جلوه كند و سپس از میان برود، و در پ

رده نیست تا چیزی او را احاطه كند، نزدیكی او را اشیا به سبب چسبیدگی نیست، و دوری او از آنها بر اثر فاصله و جدایی نمی باشد، خیره شدن نگاه بندگان، و تكرار الفاظ آنان، و پیش رفتن آنها بر تپه ها، و برداشتن گامها در شبهای تار، و شبهای آرامی كه ماه رخشان بر آن می تابد و خورشید تابان با طلوع و غروب خود از پی آن درمی آید، و دگرگونی دورانها و روزگارها، و روآوردن شبها، و پشت كردن روزها هیچ كدام بر او پوشیده نیست، آری او پیش از هر نهایت و مدت، و قبل از هر شمارش و شماره ای بوده است، برتر و بالاتر است از داشتن صفات اندازه و ابعاد، و قرار داشتن در محل و جا گرفتن در مسكن كه محدودكنندگان (مانند مشبهه و مجسمه) به او نسبت می دهند، زیرا حد و اندازه برای آفریدگان او مقرر گردیده و به هر چه جز اوست نسبت داده می شود. آفریدگان را از عناصری ازلی و مایه های ابدی نیافریده بلكه آنها را از نیستی به هستی درآورده، و برای هر چیزی اندازه ای برقرار ساخته، و هر چه را صورتگری كرده صورت نیكو به او بخشیده است، هیچ چیزی در برابر او یارای سر باز زدن ندارد، و از فرمانبرداری هیچ چیزی سودی برای او حاصل نیست، دانش او به مردگانی كه درگذشته اند همچون دان

ش او به زنده هایی است كه بازمانده اند، و آگاهی او به آنچه در آسمانهای بلند است مانند آگاهی اوست به آنچه در زمینها پست است. این خطبه مشتمل بر مباحثی از علم توحید است، و با حمد خداوند درباره آنچه ذكر فرموده و در زیر توضیح داده می شود آغاز شده است. 1- فرموده است: خالق العباد... تا النجاد. این گفتار اشاره به این است كه خداوند مبدا همگی موجودات است، توضیح داده می شود كه واژه عباد شامل همه آنانی است كه در آسمانها و زمینند، چنان كه خداوند متعال فرموده است: ان كل من فی السماوات و الارض الا آتی الرحمن عبدا) و اجسام فلكی نیز از عباد رحمان به شمارند، زیرا برای فرشتگان به منزله اجسامند، و مسطح گردانیدن و گسترانیدن زمین اشاره به آفرینش زمین، و این كه آن را بستر جاندارانی كه آفریده قرار داده است و مسیل الوهاد (سرازیركننده سیل آب به گودالها) و مخصب النجاد (رویاننده گیاه در بلندیها و تپه ها) اشاره به آفرینش دیگر چیزهایی است كه مایه سود و بهره برداری انسان از آنها در این دنیا می گردد. با توجه به نكات فوق دانسته می شود كه این عبارات و الفاظ همگی موجوداتی را كه ممكن الوجودند شامل می گردد و این ثابت و محقق است كه آفریننده ممك

نات نمی تواند ممكن الوجود باشد و در نتیجه لازم می آید كه خالق متعال واجب الوجود باشد. 2- از صفات سلبی خداوند است كه اولیت او را ابتدایی نیست یعنی برای اولیت او حدی نیست كه اشیاء در آن حد متوقف و به آن منتهی گردد و اگر چنین بود لازم می آمد كه خداوند متعال محدث باشد و هر محدثی ممكن الوجود است، و در این صورت واجب الوجود نبود، و این خلف است، زیرا ثابت است كه خداوند متعال واجب الوجود است. 3- این كه ازلیت او را پایانی نیست، یعنی هیچ پایانی و آخری برای خداوند وجود ندارد، زیرا در غیر این صورت پذیرنده عدم بود و واجب الوجود نبود، و این نیز خلف است. فرموده است: هو الاول لم یزل و الباقی بلا اجل. این سخن تاكیدی است در اثبات آنچه در قسمت دوم و سوم گفته شده است. 4- پیشانیها برای او به خاك افتاده است، و لبها یگانگی او را بیان می كند، این گفتار اشاره به كمال الوهیت و استحقاق او برای عبادت و بندگی است. 5- این كه هیچ چیزی شبیه خداوند نیست، زیرا هر چیزی جز او محدود است، و عقل آن را برآورد و اندازه گیری می كند و با احاطه به آن حدود و اندازه آن را معین می سازد، و خداوند متعال از این بكلی منزه است، زیرا اگر وهم به مقتضای روش خود در

ادراك مسائل بخواهد اندازه و حركت و عضو و ابزار برای او در نظر گیرد، در تصور خود سخت به خطا رفته و گمراه شده است، و در این باره ما پیش از این سخن گفته ایم: 6- خداوند متعال منزه است از این كه در محدوده زمان قرار داشته و پرسیده شود كه از چه زمان بوده و برای او مدتی تعیین و گفته شود تا كی خواهد بود. 7- خداوند متعال ظاهر و پدیدار است، و با همه شدت ظهوری كه دارد منزه از ماده و وابستگی به اصل و منشاء است، از این رو نمی توان گفت از چه چیزی به وجود آمده است. 8- خداوند باطن و از دیده ها پنهان است لیكن به همه پوشیدگی و نهانی دارای جا و مكان نیست، و مانند اشیاء و اجسام، اطلاق خفا و پوشیدگی بر او روا نمی باشد، و ما درباره این كه خداوند ظاهر و باطن است پیش از این مكرر سخن گفته ایم. 9- خداوند شخص نیست و دارای تعین نمی باشد تا دستخوش دگرگونی گردد و پایان پذیرد. 10- پروردگار متعال محجوب و در پرده نیست، زیرا تشخص و پیدایی درباره چیزی زمانی درست است كه بتوان آن را دید. و حجاب نیز او لوازم جسم است كه ساحت قدس او از آن منزه است. 11- قرب حق تعالی به اشیاء از طریق چسبیدگی و تماس نیست، و قرب از صفات اضافی پروردگار است. 12- حق جل و

علا دور از اشیاست اما نه بر اثر فاصله و جدایی، و ما در ضمن تفسیر خطبه اول معنای قرب و بعد خداوند را شرح داده ایم، و چون تماس وجدایی از لوازم جسم است لذا قرب و بعد حق تعالی نسبت به اشیاء از این معانی منزه است. 13- این كه فرموده است نگاههای بندگان و نظر افكندن آنان بر او پوشیده نیست تا عبارت و ادبار نهار مدبر همه اشاره است به احاطه علم باری تعالی بر همه معلومات و موجودات، شخوص لحظه به معنای خیره شدن چشم است بی آن كه پلكها به حركت درآید، كرور لفظه عبارت از تكرار الفاظ و بازگویی واژه هاست، ازدلاف الربوه یعنی پیشی گرفتن بر تپه ها و بلندیها و مراد از این پیشی گرفتن چشم است زیرا هنگامی كه چشم خیره می شود، نخست بلندیها و تپه های زمین را می بیند، ضمیر علیه در جمله یتقیا علیه... به غسق در جمله پیش باز می گردد. فرموده است: و تعقبه الشمس به معنای تتعقبه می باشد كه یك تای آن حذف شده است، چنان كه در گفتار خداوند متعال است كه (توفیهم الملائكه) و تعقبه نیز روایت شده و ضمیر متصل به آن به قمر برگشت دارد. فرموده است: من اقبال لیل. جار و مجرور متعلق به تقلب می باشد و معنایش این است كه آفتاب ماه را دنبال می كند، و به هنگام افول

آن، خورشید طلوع، و در موقع افول خورشید، ماه نمودار می گردد. 14- خداوند پیش از هر زمان و مدت و شمارش و عدد است، زیرا او آفریننده و مبداء همه اشیاء است و تقدم و پیشی داشتن او بر همه چیز ضروری است. 15- پروردگار متعال از آنچه مشبهه و پیروان اندیشه های باطلشان درباره ذات مقدس حق گفته و وی را دارای اندازه و ابعاد و نهایت و سو دانسته، و او را به درآمدن در محل و قرار گرفتن در مسكن و دیگر صفاتی كه از لوازم و ویژگیهای دارندگان جسم است نسبت داده اند منزه است، زیرا همه اینها صفات و حدودی است كه خالق متعال برای آفریدگانش قرار داده و از آن آنهاست. 16- خداوند آفریدگان را بی آن كه مایه هایی ازلی و موادی ابدی و اصولی از پیش ساخته داشته باشند پدید آورده است، معنای گفتار مذكور این است كه آنچه را آفریده بر طبق نمونه ای كه از پیش موجود باشد به وجود نیاورده است، زیرا هیچ چیزی با او هماغاز نیست، گفته شده كه معنایش این است كه آفریدگان را از اصلی ازلی و ابدی یعنی چیزی كه همیشه بوده و خواهد بود، و به قول فلاسفه دارای صورت و ماده باشد نیافریده است. در برخی از نسخه ها: و لا من اوائل ابدیه راوایت شده است. فرموده است: بل خلق ما خلق فاقام

حده. یعنی: آنچه را بیافریده از نیستی به هستی درآورده و بر طبق حكمت و مصلحت، اندازه و شكل و نهایت و مدت و فایده برای آن قرار داده، و آنچه را صورتگری كرده صورت نیكو به آن بخشیده، و آن را از اعتدال و استحكام بهره مند ساخته است. 17- این كه هر چه جز اوست سر بر فرمان او دارد اشاره به كمال قدرت و احاطه علم خداوند به همه اشیاست. 18- فرموده است از این كه چیزی او را فرمانبردار باشد سودی برای او حاصل نیست، زیرا لازمه سود برای نیازمندی است كه در مورد خداوند متعال ممتنع است. و این توصیف به غنا و بی نیازی خداوند اشاره دارد. 19- این كه دانش خداوند به درگذشتگان مانند دانش او به بازماندگان، و علم او به آسمانها و جهان بالا همانند علم او به زمینها و جهان پایین است، اشاره است به این كه علم خداوند به دست آمده از غیر نیست، و در آن هیچگونه دگرگونی و بازیابی حاصل نمی شود، و چیزی برای او نادانسته نیست تا از نو دانسته شود، بلكه علم خداوند متعالی ازلی و ابدی و همیشگی و سرمدی است، و در حد تمام و كمال، و دور از كاستی و نقصان است و نسبت همه ممكنات و موجودات در پیشگاه علم خداوند مساوی و یكسان می باشد، و ما تحقیق درباره این مطلب را در موار

د مناسب از مباحث علم الهی شرح داده ایم. و توفیق از خداوند است.

[صفحه 548]

سوی: درست و معتدل، مرعی: مورد توجه، (ای مخلوق كامل و درست، و ای پدید آمده و نگهداری شده در زهدانهای تاریك و پرده های تو در تو، هستی تو از گلی فشرده آغاز شد، و در جایگاهی امن و آرام، برای زمانی مشخص و مدتی معین قرار داده شدی، در شكم مادر كه جنین بودی می جنبیدی لكین نه سخنی را پاسخ می گفتی و نه آوازی می شنیدی، سپس از جایگاهت به سرایی كه آن را ندیده، و راههای استفاده از آن را نشناخته بودی بیرون آورده شدی، چه كسی تو را به مكیدن شیر از پستان مادرت راهنمایی كرد؟ و كی تو را به هنگام نیاز به آنچه می خواستی آشنا گردانید؟ هیهات! آن كسی كه از بیان چگونگی آنچه دارای شكل و اندام می باشد ناتوان است از توصیف آفریننده خویش ناتوانتر، و از شناخت او به وسیله حدود و صفاتی كه آفریدگان بدانها شناخته می شوند، دورتر است.) در این بخش از خطبه روی سخن امام (ع) به مطلق انسان است، و او را گوشزد می كند به این كه آفرینش او در حد كمال و اعتدال و مورد رعایت و محافظت بودن او دلیل بر وجود آفریننده دانا و مهربان است، و می دانیم كه خداوند انسان را چگونه می آفریند، و به او اندك اندك شكل و صورت می دهد، و تكامل می بخشد تا پا در این

جهان می نهد، همچنین امام (ع) دگرگونیهای احوال، و تغییرات خلقت او را پس از آن یادآوری می كند و می پرسد چه كسی او را به مكیدن غذا از پستان مادرش راهنمایی، و در هنگام نیاز به طریق وصول به آنچه می خواهد یعنی پستان مادر آشنا می كند، و آن حضرت با این گفتار انسان را به وجود آفریننده ای كه او را به همه نیازمندیهایش هدایت می كند راهنمایی می فرماید، آشكار است كه شناخت پروردگار تا این حد برای هر كس ضروری و لازم است هر چند نیازمند اندكی كسی آگاهی باشد، اما افزون بر این یعنی دانستن صفات كمال و جلال پروردگار اموری است كه خرد بشری به كنه و حقیقت آن دست نمی یابد و آنچه از این مسائل می داند تعبیرها و مقایسه هایی است كه میان خود و خالق برقرار كرده و درباره آنها نیازمند دلیل و برهان است، و ما پیشتر در این باره سخن گفته ایم. امام (ع) با ذكر واژه هیهات (چه دور است) و جمله تا... و الادوات دوری و تهیدستی انسان را از درك صفات حق تعالی و ناتوانی او را در این راه گوشزد می كند و بیان می فرماید: كسی كه از بیان چگونگی آفرینش خویش، و آگاهی بر سود و زیان جزئیات اعضای خود با این كه اینها محسوس و در دسترس اویند ناتوان است، از بیان صفات آفری

ننده خود كه دورترین تناسب را با او دارد ناتوانتر، و از درك كنه وی، با مقایسه و تشبیه او به حدود و صفات مخلوق، از هر چیزی به آفریدگار خود دورتر است. و عصمت از خطا و توفیق از خداوند است.


صفحه 541، 548.